رایانرایان، تا این لحظه: 11 سال و 25 روز سن داره

رایان نفس مامان و باباش

9 ماهگی تاج سر مامان و باباش

  رایانم 9 ماهگیت مبارک عشقم این ماه هم مثل ماه های قبل شیرین و لذت بخش بود و شاید هم شیـــــــــــــــــــــرین تر   زندگی کردن و عشق ورزیدن با احساس زیبای مادرانه و دلسوزی های پدرانه چه شیرین و لذت بخش این لحظه ها رو سپری می کنیم حتی سختی هاش هم شیرین و دلچسبه. عزیز دل این روزها حسابی ما رو سرگرم خودت میکنی.همش دوست داری سر پا وایسی و راه بری تا دستت به چیزی میرسه سعی میکنی بگیریش و بلند شی.بعدشم به کمکش راه بری.حسابی خطرناک شدی و نمیشه یه لحظه ازت غافل بشیم .روی مبل و تخت خودمون که باشی سریع عقب عقب میایی پایین و کلی هم ذوق میکنی که موفق شدی.,تا رو زمینم میشینی سریع خودت رو م...
18 دی 1392

اولین سال نو و کریسمس رایان

رایان گلم امروز اولین روز سال 2014 بود و امسال اولین کریسمس تو فندق مامان. می خواستیم ببریمت با سانتا عکس بگیری ولی چون از شکل و شمایل اونجوری با اون ریش میترسی ما هم گذاشتیم ایشالله سال دیگه ولی خودمون ازت عکس گرفتیم جیگر.ایشالله که امسال سال خوب و پر از سلامتی باشه برات قندک مامان و بابا.                 ...
11 دی 1392

پامپکین کوچولو

پامپکین کوچولو  سلام رایانم دیشب شب هالووین بود.تو این شب مردم لباسهای  جالب ترسناک می پوشن و قیافه هاشونم درست می کنن شبیه روح و اشباح و چیزای دیگه .کدو تنبل هم شبیه روح  ترسناک درست میکنن و یه شمع میذارن توش و میذارن در خونه. جیگر مامان ما هم یه لباس کدو تنبل خوشکل تن شما کردیم و رفتیم بیرون.البته هوا بارونی بود و نمی شد خیلی بیرون وایسیم .عزیز دل این اولین شب هالووین و اولین لباس بود واست قربونت برم.حسابی جیگری شده بودی واسه خودت.هر کسی نگات میکرد کلی قربون صدقه ات می رفت. راستی گل مامان وبابا امروز تولد بابا بود و امسال خیلی خوشحال بود چون تو جشن تولدش قند عسلش کنارش بود. این...
10 آبان 1392
1